[اَ] (ع اِ) جِ سِبط. پسران پسر و پسران دختر. (غیاث). فرزندان فرزند. || امم. || گروه ها از یهود.

[اِ] (ع مص) خاموش شدن از بیم و سر فرودافکندن. (منتهی الارب). || بر زمین دوسیدن از ضرب و زخم یا بیماری. دوسیدن به زمین و دراز گشتن از ضرب. (منتهی الارب). || چشم فروخوابانیدن در خواب: اسبط فی نومه. (منتهی الارب). || اسباط از امری؛ غفلت ورزیدن از آن: اسبط عن الامر. (منتهی الارب). || گوالیدن چیزی از درازا و پهنا. || گسترده شدن. || افتادن چنانکه حرکت نتواند. || سَبط ناک شدن زمین. (منتهی الارب).

[اَ] (اِخ) ابن ابراهیم المعدل المدینی. متوفی بسال 340 ه . ق. وی از احمدبن خشنام و ابراهیم بن سعدان و ابن ابی عاصم روایت دارد. ابونعیم از او به وسایطی حدیثی از رسول (ص) روایت کرده است. (ذکر اخبار اصبهان تألیف ابی نعیم چ لیدن سال 1931 م. ج 1 صص223 - 224).

[اَ] (اِخ) ابن عبدالله. اسماعیل بن عبدالله سمویه از او روایت دارد و وی از ابی داود روایت کند. ابونعیم از او به وسایطی خبری نقل کند. (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص224).

[اَ] (اِخ) ابن نصر، مکنی به ابی یوسف. محدث است.

[اَ] (اِخ) ابن واصل الشیبانی. جاحظ در البیان و التبیین (چ سندوبی ج 1 ص 38) بیتی ازو نقل کرده است.

[اَ] (اِخ) شیخ یوسف. متوفی بسال 300 ه . ق. (حبیب السیر جزو3 از ج2 ص105).

( اَ ) [ ع. ] (اِ.) جِ سبط ؛ پسران پسر و پسران دختر.

(اسم) [عربی، جمعِ سِبط] [قدیمی] [asbāt] = سبط

احفاد، اولاد، فرزندان، نبیرگان، نوادگان

اسباط پیامبرانی از میان نوادگان یعقوب بوده‌اند که افزون بر استمرار نژادی، به اعتبار جانشینی وی، دنباله معنوی او نیز به‌شمار می‌آید. بر اساس ظاهر آیات قرآن و تصریح افرادی چون شیخ طوسی، پس از یوسف و پیش از موسی در مصر و میان بنی‌اسرائیل رسالت داشته‌اند. از آیه ۳۴ غافر برمی‌آید که دراین دوره هیچ پیامبر بزرگی در میان بنی‌اسرائیل برانگیخته نشد.

واژه های نزدیک