[اَ] (ع اِ) جِ سبب. مایه ها. سِلعه. (منتهی الارب). حماله. جامل. (منتهی الارب). رسن ها. اواخی. پیوندها. اطراف. درها. (وطواط). وسایل. ساز. برگ. لوازم. آلات. همهء چیزهای غیرخوردنی :

(اَ) [ ع. ] (اِ.) جِ سبب. ۱- سبب‌ها، علت‌ها. ۲- وسیله‌ها، لوازم. ۳- مال‌ها، دارایی‌ها. ۴- برگ و ساز. ۵- کالاها، متاع‌ها.

(اسم) [عربی، جمعِ سبب] [asbāb] ۱. لوازم؛ ساز و برگ‌ها؛ وسایل: اسباب خانه، اسباب سفر. ۲. امکانات؛ لوازم مورد نیاز. ۳. = سبب ۴. [قدیمی] ثروت.

آلات، آلت، ابزار، اثاث، برگ، بساط، تجهیزات، جمعیت، دستگاه، رخت، سامان، شرایط، علل، لوازم، وسایل، وسیله

ﺩﺭ ﺳﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﻭﻳﺎﻫﺎ ﺁﻣﺪﻩ: 1 ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺁﺷﭙﺰ ﺧﺎﻧﻪ: ﻓﻘﺮ 2 ﻟﻮﺍﺯﻡ ﺍﻟﺘﺤﺮﻳﺮ: ﺧﻄﺮ ﺧﻴﺎﻧﺖ 3 ﺍﺳﺒﺎﺏ ﻓﻠﺰﻱ: ﻣﺮﮒ 4 ﺍﺳﺒﺎﺏ ﭼﻮﺑﻲ: ﺍﺯ ﻭﻟﺨﺮﺟﻴﻬﺎﻱ ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ ﺑﭙﺮﻫﻴﺰﻳﺪ 5 ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺳﺮﺑﻲ: ﺛﺮﻭﺕ 6 ﺍﺳﺒﺎﺏ ﻭ ﺁﻻﺕ ﻣﻲ ﺳﺎﺯﻳﺪ: ﺭﻧﺞ ﻭ ﻧﺎﻛﺎﻣﻲ 7 ﺍﺳﺒﺎﺏ ﭼﻴﻨﻲ: ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺷﻤﺎ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﻫﺴﺘﻴﺪ: ﺑﺎﻳﺪ ﺭﻧﺠﻬﺎﻱ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻛﻨﻴﺪ. ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﻱ: ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ. ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﻱ ﻣﻲ ﺩﻫﻴﺪ: ﻳﻚ ﺩﻭﺭﻩ ﺧﻮﺷﻲ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﻴﺸﻮﺩ. ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﻱ ﻣﻴﺨﺮﻳﺪ: ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﻫﻮﺵ ﻭ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪﺷﺪ. ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﻱ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻴﺪﻫﻴﺪ: ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﻱ ﺷﻜﺴﺘﻪ: ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ.