[اَ] (ع اِ) پی. پایه. بنیاد. (منتهی الارب). (مهذب الاسماء). شالده. بُن. پیکره. شالوده. بنیان. نهاد. اصل. اُسّ. بنیاد و بیخ عمارت و بناء. (غیاث). بنیاد عمارت. (مؤیدالفضلاء). بُن دیوار. ج، اُسس. (منتهی الارب). بَنَوره. بَنَوری :

[اِ] (ع اِ) جِ اَسّ و اِسّ و اُسّ. (منتهی الارب).

[اَ] (اِخ) نامی است که باطنیه به علی علیه السلام دهند. (بیان الادیان).

[] (اِخ) شهری است به ترکستان. (حبیب السیر جزو 4 از ج2 ص127).

( اَ ) [ ع. ] (اِ.) ۱- پی، بنیاد، شالوده. ۲- یکی از مراتب دعوت اسماعیلیان.

(اسم) [عربی] [asās] پی؛ بنیاد؛ پایه؛ شالوده.

اصل، بن، بنیان، بنیاد، پایه، پی، زمینه، شالوده، قاعده، کنه، ماخذ، مبنا، محور، مناط، نهاد

پايه اي , اساسي , زمينه , اساس , پايه , مفتاح , راهنما , نطق اصلي کردن

اساس به معنی پی، پایه یا بنیاد می‌تواند به موارد زیر اشاره کند:

  • اساس (سوادکوه)، روستایی در سوادکوه
  • اساس‌الاقتباس، کتابی است در زمینه دانش منطق از خواجه نصیر طوسی
  • اساس‌نامه، قانونی که برای اداره یک انجمن یا مجلس به کار می‌رود