[اَ زَ] (ص نسبی)(1) منسوب به ازل. (غیاث اللغات). که اول ندارد از حیث زمان. آنکه ابتدا ندارد. (مؤید الفضلاء). هرگزی. قدیم. دیرینه. مقابل ابدی. || که همیشه بود. همیشه. (مؤید الفضلاء) (السامی فی الاسامی). جاوید.(2) سرمدی. آنچه را مسبوق بعدم نباشد ازلی نامند: بدان که موجود را سه حالت است و بس که حالت چارمین برای آن غیرمتصور است، یا ازلی ابدی است و آن خدای سبحانه و تعالی باشد. و یا آنکه نه ازلی است و نه ابدی و آن این جهانست. و یا آنکه ابدی است و ازلی نیست و آن جهان دیگر است که آخرت باشد. و عکس آن از محالات است زیرا این اصل مسلم است که: ماثَبتَ قِدَمُهُ اِمتنَعَ عدَمه. کذا فی تعریفات السید الجرجانی. (کشاف اصطلاحات الفنون). || خدائی. الهی : بر پشته ای فرودآمد و در حضرت تعالی بتکفیر یمین و تعفیر جبین بایستاد و دست در دامن عنایت ازلی زد و بدو پناهید و نصرت از او خواست. (ترجمهء تاریخ یمینی ص299).

[اَ زَ] (اِخ) پیرو صبح ازل یعنی میرزایحیی نوری (متوفی 1330 ه . ق.). پسر میرزا عباس نوری معروف بمیرزا بزرگ، صبح ازل رئیس فرقهء اقلیت بابیهء معروف بازلیان بوده است. رجوع بصبح ازل و رجوع بوفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی در مجلهء یادگار سال پنجم شمارهء 4 و 5 شود.

(اَ زَ) [ ع. ] (ص نسب.) منسوب به ازل.

(صفت نسبی، منسوب به ازل۱) [عربی. فارسی] [azali] ۱. مربوط به ازل: ♦ سعادت ازلی با تو روز و شب همبر/ خدای عزوجل با تو گاه و بیگه یار (مسعودسعد: ۲۳۲). ۲. ویژگی آنچه ابتدا نداشته و همیشه بوده و خواهد بود. ۳. خداوندی؛ الهی: حکمت الهی. ۴. [قدیمی] هریک از پیروان میرزایحیی نوری (= صبح ازل)، رئیس فرقه‌ای از بابیه.

ابدی، جاودانه، دیرین، دیرینه، قدیم ≠ ابدی

ازلی نام گروهی از پیروان سید علی‌محمد باب است که پس از اعدام او میرزا یحیی صبح ازل را جانشین وی می‌دانند. پس از تیرباران سید علی‌محمد باب در سال ۱۸۵۰، پیروانش که به بابی، مشهور بودند، بر پایهٔ گفتهٔ باب در کتاب بیان، در پی موعود آیین بابی – که در کتاب بیان با عنوان «من‌یظهره‌الله» از او یاد شده‌است می‌گشتند. در سال ۱۸۶۳ بهاءالله، برادر بزرگ‌تر میرزا یحیی نوری، خود را «من‌یظهره‌الله»، موعود کتاب بیان معرفی کرد؛ بیشتر بابیان به او باورمند شده و بهائی نامیده شدند؛ با این حال، گروه اندکی که به پیروی از میرزا یحیی نوری بابی ماندند، ازلی، بیانی یا یحیایی نام گرفتند. ازلیان با پنهان کردن هویت دینی خود، عملاً در جامعهٔ اسلامی حل شدند. با این حال، ازلیان برخلاف رویهٔ بهاییان مبنی بر عدم دخالت در سیاست، اعتقاد و علاقهٔ شدیدی به فعالیت‌های سیاسی داشته و بسیاری از شخصیت‌های برجستهٔ ازلی در کسوت روشنفکر، ادیب، هنرمند، پژوهشگر و اصلاح‌گر دینی ظاهر شدند. با درگذشت ازلیانی که در انقلاب مشروطه، فعال بودند، ازلیه وارد رکودی شد که هرگز از آن، التیام نیافت و در دوره‌ای نه چندان طولانی، اثرگذاری خود را از دست داد.