[اِ] (ع مص) لغزانیدن. (منتهی الارب). بلغزانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (مجمل اللغه). لخشانیدن. (مجمل اللغه). || دادن چیزی از حق کسی را به او. (منتهی الارب). چیزی از حق کسی به وی دادن. (تاج المصادر بیهقی): ازل الیه شیئاً من حقه. (منتهی الارب). || نعمت دادن. (منتهی الارب). بخشیدن. احسان کردن. (تاج المصادر بیهقی) . نیکوئی کردن. || بر گناه برانگیختن کسی را. (از منتهی الارب). بر گناه داشتن. (مجمل اللغه).
( اِ ) [ ع. ] (مص م.) لغزاندن، لرزاندن.
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] [ezlāl] به گناه برانگیختن.