[اَ رَ] (ع ص)(1) نیلگون. (غیاث اللغات). کبود. (غیاث اللغات). آبی. زاغ. (حاشیهء فرهنگ اسدی نخجوانی) :

[اَ رَ] (اِ) خط چهارم از هفت خط جام جم. (برهان). خط چهارم از جام باده :

[اَ رَ] (اِخ) جدی قدیم از اجداد عرب در جاهلیت، نسب وی بعمالقه (از عرب بائده) پیوندد و منازل بنی الازرق در حجاز است و بدین ازرق، منسوبست ازرقی صاحب تاریخ مکه. (الاعلام زرکلی).

[اَ رَ] (اِخ) نام پدر ابوعقبه یکی از نازلین از حصن الطائف. (امتاع الاسماع ج 1 ص 418).

[اَ رَ] (اِخ) نام پدر نافع که ازارقه از خوارج بدو منسوبند. رجوع به ازارقه شود.

[اَ رَ] (اِخ) کاتب حنین بن اسحاق: و کان کاتب حنین رجل یعرف بالازرق و قد رأیت اشیاء کثیره من کتب جالینوس و غیره بخطه، و بعضها علیه تنکیت بخط حنین بن اسحاق بالیونانی، و علی تلک الکتب علامه المأمون. (عیون الانباء ج 1 ص 187 و 197).

[اَ رَ] (اِخ) (نهر...) نهری است که بر شوشتر گذرد. (ابن بطوطه).

[اَ رَ] (اِخ) آبی است در طریق حاج شام در پائین تیماء. || وادی الازرق؛ وادیی است بحجاز. (معجم البلدان).

[اَ رَ] (اِخ) ابراهیم بن عبدالرحمن بن ابی بکر. او راست: تسهیل المنافع فی الطب و الحکمه، مشتمل بر کتاب شفای ابدان و کتاب الرحمه. وی گوید که این دو کتاب را گرد آورده و لقط ابن الجوزی و برءالساعه و تذکره السویدی و غیره را بدان افزوده است. (کشف الظنون). این کتاب در مطبعه الحلبی بسال 1304 ه . ق. و در مطبعه الخیریه1306 و در مطبعه الیمنیه به سال 1307 و 1308 بطبع رسیده است. (معجم المطبوعات).

[اَ رَ] (اِخ) ابن علی، مکنی بابی الجهم. تابعی است.

(اَ رَ) [ ع. ] (ص. اِ.) ۱- کبود، نیلگون. ۲- کبود چشم. ۳- نابینا. ۴- خط چهارم از هفت خط جام جم.

(صفت) [عربی] [azraq] ۱. کبود؛ نیلگون؛ آبی. ۲. (اسم) [قدیمی] خط هفتم جام شراب.

ابي , نيلي , مستعد افسردگي , داراي خلق گرفته اسمان , اسمان نيلگون

واژه های نزدیک