[اَ یَ حی یَ] (ع مص جعلی، اِمص) اریحیه. فراخ خوئی. (منتهی الارب). وسعت خلق در هر چیز و خصوصاً در کرم :سلطان در اکرام قدر و تبجیل محلّ او آثار اریحیت بجا آورد و او را باعزاز در بر گرفت. (ترجمهء تاریخ یمینی ص 251). و سلطان در قبول پیغام او و اکرام رسول و تحقیق مأمول آثار اریحیت طبع و انوار کرم سجیت و طهارت محتد و نزاهت عنصر کریم خویش ظاهر گردانید. (ترجمهء تاریخ یمینی ص229). از آنجا که اریحیت طبع و کرم نهاد آن پادشاه بود، این دعوت را اجابت کرده باسعاف طلبت و انجاح حاجت او زبان داد. (ترجمهء تاریخ یمینی ص 28). || شادمانی. (منتهی الارب). نشاط : مقدم مواکب سلطانی را بهزّتی و اریحیتی که آثار آن بر جبین احوال او مشاهده می توانست نمود، استقبال کرد. (جهانگشای جوینی). || خوشدلی که بدهش و احسان کردن حاصل شود. (منتهی الارب). شادی که در بخشایش و جود رو دهد. (آنندراج). || عطا.

(اَ یَ حِ یَّ) [ ع. ] (مص جع.) ۱- عطا. ۲- شادمانی. ۳- خوش دلی.

(اسم مصدر) [عربی: اریحیّة] [قدیمی] [aryahiy[y]at] جوانمردی.