[اِ] (ع مص) رسیدن بجای فراخ. || دوام کردن بر خوردن کلنگ [نوعی مرغ]. (منتهی الارب). || دایم گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). || همیشه داشتن طعام و شراب را بر کسی یا کسانی. دایم داشتن طعام برای کسی. || بنکاح درآوردن زن نامطبوع را. (منتهی الارب).