[اَ مَ] (ع ص) جمل ارمک؛ شتر خاکستری رنگ. اشتر سرخ که بسیاهی زند. (مهذب الاسماء). اشتر تیره. شتری که برنگ رُمکه باشد. (منتهی الارب).
[اُ مَ] (ترکی، اِ) پشمینه ای باشد پوشیدنی. (برهان). پشمینه ای است ستبر. جامهء پشمینه. صوف :
[اَ مُ] (اِخ) جزیره ای است بدریای یمن. (منتهی الارب).
[ ] (اِخ) (ده...) موضعی است در جنوب لارستان مجاور ساحل خلیج فارس. دهی است بچهارفرسنگی میانهء شمال و مشرق چارک.
(اُ مَ) (اِ.) نام چند گونه درختچه از تیره ریش بزها است.
(اُ مَ) [ تر. ] (اِ.) ۱- پارچه پشمینه، صوف. ۲- کلاه پشمین. ۳- پارچهای پنبهای به رنگ خاکستری.
(اسم) (زیستشناسی) [ormak] گیاهی بوتهای یا درختچهای از خانوادۀ بازدانگان که از آن مادهای دارویی به نام افدرین به دست میآید؛ ریشبز.
(اسم) [ترکی] [ormak] نوعی پارچۀ نخی خاکستریرنگ.
ارمک ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد: