[اِ] (ع مص) بخاک رسانیدن. (غیاث اللغات). بخاک چسبانیدن. بخاک مالیدن. در خاک افکندن چیزی را از دست یا دهان. || خاک آلود کردن بینی کسی را. بینی کسی را بر خاک مالیدن: ارغم الله انفه؛ ای الصقه بالرغام؛ یعنی بخاک مالد خدای بینی او را. || خشم کردن بر: ارغمه الله. (منتهی الارب). || بخشم آوردن. || خوار کردن. (غیاث اللغات). خوار گردانیدن. ذلیل کردن. || سیاه کردن. (آنندراج).

[اَ] (اِ) ارغا. (جهانگیری). ارغاو. ارغاب. ارغاف. جوی آب :

( اِ ) [ ع. ] (مص م.) ۱- به خاک مالیدن، بینی کسی را به خاک مالیدن. ۲- خوار کردن. ۳- خشم گرفتن.

(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی، مجاز] [erqām] ۱. به خاک انداختن چیزی. ۲. [مجاز] شکست دادن و خوار کردن.

واژه های نزدیک