[اَ] (ع اِ) جِ رِعی. علف ها. گیاه ها.
[اِ] (ع مص) رویانیدن گیاه. (تاج المصادر بیهقی). چرانیدن ستور را: ارعی الله الماشیه؛ یعنی برویاند خدای علف را تا بچرد آنرا ستور. (منتهی الارب). || ارعاء مکان؛ چراگاه کردن جایی را. || گوش بکسی داشتن. (منتهی الارب). گوش فاداشتن. (زوزنی). گوش فراداشتن. (تاج المصادر بیهقی). گوش دادن سخن کسی را. استماع. گوش بسوی چیزی داشتن. || ارعاء بر کسی؛ مهربانی بدو کردن. (منتهی الارب). || بخشودن. (منتهی الارب). ببخشودن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). رعایت و مرحمت کردن. || باقی داشتن. (منتهی الارب). || ارعاء ارض؛ بسیارگیاه شدن آن. بسیارعلف شدن زمین. (منتهی الارب). || آزرم داشتن. (زوزنی).
( اِ ) [ ع. ] ۱- (مص م.) رویانیدن گیاه، چرانیدن ستور.۲ - گوش دادن به سخن کسی. ۳- بخشودن. ۴- (مص ل.) شرم داشتن.