[اَ] (اِ) اشک. (جهانگیری). آب چشم. (صحاح الفرس) (اوبهی). اشک چشم. دمع. دمعه :

[اِ] (ع اِ) بیخ و اصل پاک. نژاد پاک. نسل طیب.

[اَ] (ع مص) کشاورز شدن. برزگری کردن. برزگر شدن. (تاج المصادر بیهقی).

[اَ رِ] (ع ص) کشاورز. ج، اریسون. اَرارسه.

[اُ] (اِ) سرو کوهی. (جهانگیری) (آنندراج). شعوری بکسر راء آورده گوید: درخت آراج و بعضی فرهنگ ها درخت چنار نوشته اند. (شعوری).

[اُ رُ] (ص، اِ) در تداول عوام، روس. روسی.

[ ] (اِخ) نویین. از امرای مغول که در سال 661 ه . ق. با امیرباغو و دوازده هزار سوار به سیستان شد. (تاریخ سیستان ص 400).

[اَ رَ] (اِخ)(1) (رود...) آب ارس از جنوب بشمال میرود و از کوههای قالیقلا و ارزن الروم برمیخیرد و بولایت ارمن و آذربایجان و اران میگذرد و به آب کُروقراسو ضم شده در حدود گشتاسفی بدریای خزر میریزد و در این ولایات که ممر این آب است بر آن زراعت بسیار است. طول این رود صد و پنجاه فرسنگ باشد. (نزهه القلوب ص 212). جغرافیون عرب، ارس را الرّس (رسّ) ضبط کرده اند و بعقیدهء بعضی مستشرقین آن همان رود دائی تیای(2) مذکور در اوستا است. آنرا در قدیم اِرِاسک و یونانیان آراکس(3) مینامیدند(4). نام رودی بزرگ است که از کوههای ارزن الروم آید و بر صحرای نخجوان و از آنجا به ارّان رود و بچندین بخش گردد و بر بیشتر مزارع آن ولایت رسد و اندکی که باقی ماند به رود کر پیوندد و هر دو بدریای آبسکون که قلزم نیز میخوانند منتهی شود. (صحاح الفرس). رودخانه ای است مشهور که از کنار تفلیس و مابین آذربایجان و اران میگذرد. (برهان). ارس، اسم رودی است که از کوههای قالیقلا خارج میشود در محلی که طول آن شصت و هفت و عرض چهل و یک و از اردبیل میگذرد و طول آن هفتاد و سه و عرض سی و نه و نصف است و بعد به اراضی ورثان(5) می گذرد و سپس در نزدیکی بحر خزر به نهر کُر متصل می شود و متحداً بدریای خزر ریزند. (تقویم البلدان از مرآت). رود ارس از ارمینیه خارج شود و از ورثان گذشته از پشت مغان و نهر کر گردیده بدریای طبرستان ریزد. (ابن حوقل). ارس که مورخین یونانی آنرا آراکس(6) مینامیده اند از رودهای عظیم آسیاست. سرچشمهء این رود در جبال ارمینیه الکبری است. جریانش از مغرب بمشرق و رودخانه های آرپه چای و آق چای و قراسو داخل این رود میشود و از جنوب بادکوبه ببحر خزر میریزد. این رود عظیم و جریانش تند است اما چندان عمق ندارد. در قدیم هر چه خواسته بودند بر روی آن پلی استوار کنند ممکن نشده بود، یعنی هر چه ساخته بودند بجهت طغیان آب در فصل بهار خراب شده. هنوز آثار خرابی اغلب از آن پلها باقی است. و مؤلف مرآت البلدان گوید: من خود در شعبان هزار و دویست و هشتاد که بمأموریت اقامت پاریس میرفتم، از جلفا از روی ارس گذشتم. چون اوایل زمستان بود آب رودخانه قسمی منجمد بود که از روی یخ عبور کردم. در مراجعت در شعبان هزار و دویست و هشتاد و سه که اواخر پائیز بود آب یخ نکرده بود با کرجی عبور کردم. (مرآت البلدان). رود ارس (آراکس قدیم) تقریباً به طول هشتصدهزار گز از کوه هزار برکه در جنوب اَرزروم سرچشمه گرفته از حوالی دوالو تا قره دونی در سرحد ایران جاری میباشد و پس از آن از خاک مغان داخل قراباغ قفقازیه شده و در جِسر جواد، رود کر یا کوروش که از تفلیس می آید به آن ملحق گردیده بعد بجنوب شرقی منحرف. و در سالیان دو شعبه شده یکی در شمال خلیج قزل آقاج وارد بحر خزر میشود و دیگری بخلیج مزبور میریزد. مجرای این رود که بین کوه های قراداغ و قراباغ جاری است بسیار باریک و درهء آن هولناک و جریانش سریع است و از ساحل یمین و یسار شعبات متعددی ضمیمهء آن میشود. مهمترین رودهائی که از قفقازیه به آن ملحق میگردد عبارت است از: آرپا و رود نخجوان و رود آقرا که نزدیک پل خداآفرین به ارس متصل میشود. رودهای واردهء به ارس در ایران از این قرار است: اول رود ماکو یا زنگمار که سرچشمهء آن در بایزید ترکیه است و اراضی ماکو را مشروب کرده در شمال غربی نخجوان به ارس متصل میشود. دوم آق چای (سفیدرود) که دارای دو شعبه است: یکی موسوم به قُتورچای که از خوی میگذرد و دیگری رود مَرَند که در جنوب ماری کند به قُتورچای وصل میشود و در ماری کند شعبهء اصلی آق چای که از جنوب چالدران میگذرد به آنها ملحق گردیده، در مغرب جلفا به ارس وارد میشود، در شرق آق چای خط آهن جلفا به تبریز از روی ارس عبور میکند. سوم رودهای کوچک مانند گوگ گنبد و غیره از قراداغ سرچشمه گرفته به ارس میریزد. چهارم اندرآب که دارای دو شعبه است یکی از اهر و دیگری از اردبیل جاری و سرچشمهء رود اردبیل از کوه سبلان و سرچشمهء اهر از جنوب کوه های قراداغ است. رود ارس از آرتاکزاستا(7) (به ارتفاع 790 گز محل اتصالش با رود کوروش 12 گز دارای یک نشیب 778 گزی است در صورتی که طول آن پانصد هزار گز است. این نشیب بطریق ذیل تقسیم میشود: از اولین نقطهء سرحدی تا جلفا که فاصلهء آن 150 هزار گز است، 60 گز، از جلفا تا ابتدای دشت مغان که فاصلهء آن 200 هزار گز است، 540 گز، از ابتدای دشت مغان تا قلعهء گوسفند (قویون) که فاصله اش 150 هزار گز است، 178 گز، از قلعهء گوسفند تا کنار دریا که فاصلهء آن 100 گز است و ارس به کوروش ملحق میشود 38 گز. پس حد اعلای نشیب آن بین جلفا و کویر مغان در هر گزی 0027/0 است. در صورتی که در مغرب جلفا 0004/0 و در قسمت سفلی یعنی از کویر مغان به بعد 000864/0 است. (جغرافیای طبیعی تألیف کیهان صص 65-67) : شهرک باژگاه برلب رود ارس نهاده است. (حدود العالم).

[ ] (اِخ) از قصبات فرغانه. (جهانگشای جوینی ج 1 ص 73).

[ ] (اِخ) برادر توقماق از نوکران امیر چوپان. (ذیل جامع التواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ص 98).

(اُ رُ) نک اروس.

(اُ) (اِ.) نام چند گونه سرو کوهی جزو تیره ناژویان که در اغلب نقاط استپی و خاتمه جنگل‌های مرطوب پراکنده‌اند، ارسا، ارجه.

( اَ ) [ په. ] (اِ.) اشک، آب چشم.

(اسم) [پهلوی: ars] ‹آرس› [قدیمی] [ars] اشک: ♦ ز آهم بُوَد یک شراره درخش / اَرَس بود اَرس مرا مایه‌بخش (فرید‌الدهر: مجمع‌الفرس: ارس).

(اسم) ‹اورس، ارسا، هورس، ورس› (زیست‌شناسی) [ors] درختی از خانوادۀ سرو با چوبی سخت که در کوه‌ها و کنارۀ جنگل‌ها می‌روید؛ سرو کوهی؛ ارجا؛ ابهل.

(اسم) [روسی] [oros] ۱. روسیه. ۲. از مردم روسیه؛ روسی.

اَرَس رودی پرآب و خروشان است که از کوه‌های بینگول در منطقه آناتولی سرچشمه و پس از پیوستن رود آرپا، مرز مشترک ایران با نخجوان، ارمنستان و جمهوری آذربایجان را تشکیل می‌دهد. سرانجام در منتهی‌الیه شمالی استان اردبیل وارد جمهوری آذربایجان شده و به رود کورا می‌ریزد. این رود ۱۰۷۲ کیلومتر طول دارد.