[اَ دَ / دِ] (اِ) کنجد کوبیده. کنجد آردشده که روغن آن نگرفته اند. کنجد آسیاکرده که روغن آن نگرفته باشند. (بحر الجواهر). کنجد پوست گرفتهء سائیده با روغن. نان خورش که از کنجد سازند و با شیره و یا عسل مخلوط کرده با نان خورند. کنجد را در آسیای مخصوص که آنرا ارده آسیا گویند آس کنند و چیزی بقوام عسل از آن حاصل نمایند و آنرا با قند و نبات و خرما و شیره آمیخته خورند و حلوائی که از آن سازند، آنرا حلوای ارده گویند. چون آب در ارده ریزند چشمه چشمه شکفتگی از آن ظاهر شود و مجدالدین علی قوس نوشته که آرد آس کرده مثل آرد گندم و جو و مانند آن آرد است و آرد مایع مثل کنجد و مغز بادام ارده. (بهار عجم). حلوائی که از خرما و کنجد سازند. کنجد کوفتهء بروغن نشسته. کنجد کوفته با شیره. آرده. آرد کنجدهء سپید. طحین. طحینه. رُور. رَهش. رَهشی. (تحفهء حکیم مؤمن). راشی. بُزیشه. سمسم کوبیده. سمسم مطحون(1). کُسپه. کنجاره(2) :
[اَ دَ] (پهلوی، ص) تندرو. تیزرو. || دلیر : نبیند کس مر آن نامخواست هزاران را که آید و رزم توزد و گناه کند و بکشد آن پت خسرو، اردهء مزدیسنان [ دلیر مزدیسنان ]برادرت را. (یادگار زریران ترجمهء بهار مجلهء تعلیم و تربیت سال پنجم).
(اَ دِ) (اِ.) کنجد کوبیده که با شیره یا عسل میخورند.
(اسم) ‹آرده› [arde] ۱. کنجد آردشده. ۲. کنجد کوبیدۀ مخلوط با شیره یا عسل.
اَرده یک نوع خوراکی است که از دانههای کنجد تفت داده شده و کوبیده شده به دست میآید. این خوراک را در کشورهای عربی «طَحینه» مینامند.