[اِ تِ] (ع مص) گرو گرفتن. (منتهی الارب). گرو ستدن. بگرو ستاندن. بگرو فاستدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). گرو کردن: و چون ملکی یا ناحیتی مسلم شدی صاحب آن ملک را بر سبیل ارتهان بخوارزم آوردندی. (جهانگشای جوینی).

(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.) گرو گرفتن.

(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] [ertehān] به گرو گرفتن؛ گرو کردن؛ گروگان‌گیری.