[اِ تِ] (ع مص) پسندیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (غیاث اللغات). خوشنود شدن. (غیاث اللغات). خرسند گشتن : و شرف احماد و ارتضاء ارزانی فرمود. (کلیله و دمنه). مثالی مشتمل بر شکر مساعی و احماد موقع خدمت و ارتضاء جملهء طاعت بفایق اصدار کرد. (ترجمهء تاریخ یمینی ص 152). چون در چنان حضرتی پسندیده افتاد و بنظر قبول و ارتضا ملحوظ گشت... (رشیدی). || اختیار کردن. گزیدن. برگزیدن، چنانکه کسی را برای صحبت یا خدمت: ارتضاه بصحبته و خدمته؛ برگزید آنرا برای صحبت و خدمت خود. (منتهی الارب).
(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.) ۱- پسندیدن، خشنود شدن. ۲- برگزیدن.