[اِ تِ] (ع مص) روزی ستدن. (تاج المصادر بیهقی). روزی بستدَن. (زوزنی). روزی ستاندن. روزی یافتن. (منتهی الارب). روزی جستن و در مثنوی ظاهراً بمعنی متعدّی آمده است :
(اِ تِ) [ ع. ] ۱- (مص ل.) روزی گرفتن، روزی یافتن. ۲- (مص م.) روزی دادن.
(اسم مصدر) [عربی] [ertezāq] بهدست آوردن روزی؛ کسب روزی.
اعاشه، امرارمعاش، روزیستانی، کسبروزی، معیشت