[اِ دَ] (ع مص، اِمص) اِراده. اِرادت. خواستن. (تاج المصادر بیهقی). خواست. خواسته. خواهش. میل. قصد. آهنگ. کام. دَهر. (منتهی الارب) : و واقف گردان او را بدرستی اختیار کردنت در آنچه جسته ای آنرا و صواب بودن بآنچه اراده کرده ای. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 314).

(اِ دِ) [ ع. اراده ] ۱- (مص م.) خواستن. ۲- (اِ.) خواست، میل، آهنگ.

(اَ رّ دِ) (اِ.) گردونه، ارابه.

(اسم) [مٲخوذ از عربی: عرّادَة] [arrāde] = عراده

(اسم) [عربی: ارادَة] [erāde] ۱. نیرویی ارادی و نفسانی که شخص را برای رسیدن به هدف وادار به انجام عمل می‌کند. ۲. خواست؛ میل؛ قصد. ۳. تصمیم جدّی. ۴. (تصوف) علاقۀ درونی سالک برای رسیدن به حق و حقیقت.

آهنگ، پشتکار، تصمیم، خواست، عزم، غرض، قصد، مشیت، میل