[اِ] (ع مص) تیز کردن، چنانکه کارد را. || بی آرام کردن کسی را. (منتهی الارب). جنبانیدن. (تاج المصادر بیهقی). || سست کردن، چنانکه روزه کسی را: اذلاق صوم. || اذلاق طائر؛ فضله افکندن پرندگان. سرگین انداختن مرغ. (منتهی الارب). || اذلاق سراج؛ روشن کردن چراغ را. || اذلاق ضبّ؛ آب ریختن در سوراخ سوسمار تا بیرون آید. (منتهی الارب).