[اَدْ] (ع اِ) جِ دین. (دهّار) (غیاث). کیشها: الادیان سته، واحده للرحمن و خمسه للشیطان. صواب من آنست که بر مواظبت و ملازمت اعمال خیر که زبدهء همهء ادیانست اقتصار نمایم. (کلیله و دمنه).

[اَدْ] (اِ) چاروای فربه دونده. (لغت نامهء حافظ اوبهی). چارپای دونده. (برهان قاطع). چارپای دونده را که فربه باشد گویند. ادیون. (جهانگیری).

[اِدْ دیا] (ع مص) وام گرفتن. (منتهی الارب). وام خواستن. (تاج المصادر بیهقی). || خریدن به وام. (منتهی الارب). به وام خریدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). || فروختن به وام. (از اضداد است). (منتهی الارب).

( اَ) [ ع. ] (اِ.) جِ دین ؛ کیش‌ها، آیین‌ها.

(اسم) [عربی، جمعِ دین din] [adyān] = دین۱

در حالی که تعریف کلمه دین دشوار است، یک مدل استاندارد از دین که در دوره‌های مطالعات دینی استفاده می‌شود، آن را به این صورت تعریف می‌کند:

سیستمی از نمادهاست که برای ایجاد حالات و انگیزه‌های قدرتمند، فراگیر و طولانی‌مدت در آدم‌ها عمل می‌کند، و با فرمول‌بندی مفاهیمی از نظم کلی هستی، و پوشاندن این مفاهیم با هاله‌ای از واقعیت که در آن حالات و انگیزه‌ها واقع‌گرایانه به نظر می‌رسند، عمل می‌کند.