[اِ] (ع مص) محکم گردانیدن. || محکم خلق کردن. محکم خلق گردانیدن. (زوزنی). || پیچیدن در جامه. درپیچیدن چیزی بجامه. || دربردن. (آنندراج). || در پرده داشتن. (آنندراج). || باریک میان شدن. || نام صنعت شعری که در کلام سوق مدعا متضمن مدعای دیگر باشد(1) چنانکه در این بیت:

[اِدْ دِ] (ع مص) اِندِماج. درآمدن در چیزی و استوار شدن در آن. (منتهی الارب). دررفتن در چیزی. || مدور گردیدن. || داخل کردن.

(اسم مصدر) [عربی] (ادبی) [edmāj] در بدیع، آوردن سخنی در ضمن مدح یا ذم یا غیر آن که بر موضوع دیگر دلالت کند و بر شیوایی و لطف سخن بیفزاید، مانندِ این بیت: در عهد شاه عادل اگر فتنه نادر است / این چشم مست و فتنۀ خون‌خوار بنگرید (سعدی۲: ۴۴۹) که شاعر در ضمن اشاره به دادگری شاه، به وصف معشوق نیز پرداخته است.