[اِ] (ع مص) درآوردن. (تاج المصادر بیهقی). ایلاج. بدرون بردن. دربردن. (مؤید الفضلاء). داخل کردن. نقیض اخراج. قوله تعالی: «رب ادخلنی مدخل صدق(1)»؛ ای مدخلاً رضیّاً. || بسیاردرخت شدن زمین. (تاج المصادر بیهقی). || ادخال فی الامر؛ ما یخالفه و یفسده. (تاج المصادر بیهقی). || نهادن. گذاشتن.
[اِدْ دِ] (ع مص) درآمدن. درشدن. دررفتن بچیزی.
( اِ) [ ع. ] (مص م.) درآوردن، داخل کردن.
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ اخراج] [قدیمی] [edxāl] داخل کردن؛ به درون بردن.
دخول، ورود، داخل کردن، فرو کردن ≠ اخراج
الحاق , جوف گذاري