[اِخْ] (ع مص) خداوند بسیار خال یعنی برادر مادر گردیدن. (منتهی الارب). خداوند بسیار خالو شدن. خداوند خال بسیار و کریم گشتن. (تاج المصادر بیهقی).
[اَخْ] (ع اِ) جِ خال، بمعنی برادر مادر و علم لشکر و نقطهء سیاه که بر اندام بود. (غیاث اللغات).
(اَ) [ ع. ] (اِ.) جِ خال، داییان، داییها، برادران مادر.
(اسم) [عربی، جمعِ خال] [قدیمی] [axvāl] = خال۲