[اِ] (ع مص) خلل آوردن. خلل و رخنه کردن. خلل رسانیدن. (مؤید الفضلاء). زیان رسانیدن: اخلال در معنی. اخلال بمقصود. اِخلال به وزن: تاء دوست و داشت و گوشت و دال جمع و امثال آن نزد قدماء اخلال در وزن نکند.
[اَ] (ع اِ) جِ خِلّ. دوستان.
( اِ) [ ع. ] (مص م.) زیان رسانیدن، خلل وارد کردن.
(اسم مصدر) [عربی] [exlāl] ایجاد بینظمی کردن.
اختلال، بینظمی، تخریب، خرابکاری، کارشکنی
قصور در انجام امري , اهمال