[اِ] (ع مص) بی مراد بازگشتن جوینده. (منتهی الارب). بی نیل مراد بازگشتن. دست از پا درازتر آمدن. || غزا کردن مرد و غنیمت نیافتن. تهی دست ماندن غازی از غنیمت و صیاد از صید و خداوند حاجت از مراد. (تاج المصادر بیهقی). || بال زدن مرغ. (تاج المصادر بیهقی). بال زدن مرغ در پریدن. (منتهی الارب). || روی در شیب نهادن ستاره. (تاج المصادر بیهقی). روی آوردن ستاره ها بفروشدن. (منتهی الارب). || سر جنبانیدن از خواب. غنودن. پینکی رفتن. || بر زمین زدن کسی را. (منتهی الارب). || درخشیدن. لمعان دادن مرد جامهء خود را: اخفق الرجل بثوبه؛ ای المع به؛ درخشید مرد بجامه.
(اِ) [ ع. ] (مص ل.) ۱- بی مراد بازگشتن جوینده، مأیوس شدن. ۲- غزا کردن و غنیمت نیافتن.
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] [exfāq] ناامید برگشتن جوینده، مانندِ ناامید برگشتن سپاه از بهدست آوردن غنیمت.