[اِ] (ع مص) شکستن عهد و پیمان را. عهد شکستن : شمس المعالی جواب داد که در شریعت و دین حفاظ و فتوت نقض عهود و اخفارِ حقِ وفود حرام است. (ترجمهء تاریخ یمینی). عاقبت خذلانِ کفران نعمت و اخفار ذمت در ایشان رسید. (ترجمهء تاریخ یمینی). || غدر کردن با کس. || با کسی بدرقه فرستادن.
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] [exfār] شکستن عهدوپیمان.