[اِ] (ع مص) پوشیده داشتن. پنهان داشتن. نهان کردن. پوشیده کردن. نهان داشتن. پنهان کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). پوشیدن. پوشانیدن. نهفتن. || آشکار کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از اضداد است). || نهان گردیدن. پوشیده گردیدن. || (اصطلاح تجوید) هرگاه تنوین و نون ساکن بیکی از حروف پانزده گانهء ذیل برسد اخفا واجب است: ت، ث، ج، د، ذ، ز، س، ش، ص، ض، ط، ظ، ف، ق، ک. اخفاء در لغت پوشاندن باشد. و در اصطلاح قاریان گویائی حرف بصفتی است که بین اظهار و ادغام و از تشدید عاری باشد به ابقاء غنه در حرف اول. و فرقی که با ادغام دارد آنست که اخفاء بین اظهار و ادغام است و به اینکه اخفاء حرف نزد غیر خود میباشد نه در غیر خود بخلاف ادغام. بدانکه واجب است اظهار در نون ساکنه و تنوین در قرب حروف حلق مانند مَن آمَن، و جایز است ادغام نزد حروف یَرمَلون مانند مِن وال. و قلب کردن بمیم نزد حرف واحد و آن باء موحده است، مانند: من بَعدِ. و اخفاء در باقی حروف. چنانچه در دقائق محکمه و اتقان بیان شده است. (کشاف اصطلاحات الفنون).
[اَ خِفْ فا] (ع ص، اِ) جِ خفیف. سبکها.
( اِ) [ ع. ] (مص م.) پنهان کردن، نهان داشتن.