[اَ رَ] (ع ص، اِ) بریده بینی. کفته بینی. دیوار بینی یا سر بینی اندکی بریده. (تاج المصادر بیهقی). دیواربینی بریده. (زوزنی). آنکه میانهء دو سوراخ بینی او بریده باشند :

[اَ رَ] (اِخ) نام یکی از پادشاهان روم. (منتهی الارب).

[اَ رَ] (اِخ) کوهی در دیار بنی سلیم که ببلاد ربیعه بن عامربن صعصعه پیوندد. کوهی است در چهارمیلی زمین نجد. || کوهی در طرف دهناء و در شعر کثیر بضم راء آمده است (در ثنای مسیب بن عَلس):

(اَ رَ) [ ع. ] (ص.)۱ - آن که بینی اش را سوراخ کرده باشند. ۲- شعری که در وزن آن «خرم» واقع شده باشد یعنی «فعولن» را «عولن» و به واژه اخرم اضافه شود. «مفاعلتن» را «فاعلتن» گویند.

(صفت) [عربی] [axram] ۱. (ادبی) در عروض، ویژگی پایه‌ای که در آن مفاعیلن به مفعولن تغییر یافته است. ۲. [قدیمی] کسی که بینی‌اش را سوراخ کرده یا شکافته باشند؛ بریده‌بینی.

واژه های نزدیک