[اِ تِ] (ع مص)(1) خبه شدن. (منتهی الارب). خفگی. خبگی. خپگی. خفه شدن. خوه شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). گلو گرفتن. گلو گرفته شدن : گفت شبانگاهی در فلان شارع می گذشتم ناگاه بند کمندی در گردن من افتاد و حلقوم من بجذبات متواتر بیفشرد چنانکه نفس من بسته شد و از ضرورت اختناق فرا بند میشتافتم و بر وفق جذبهء او میرفتم... (ترجمهء تاریخ یمینی ص 328).
(اِ تِ) [ ع. ] ۱- (مص ل.) خفه شدن. ۲- (مص م.) خفه کردن. ۳- (اِمص.) خفگی.
(اسم مصدر) [عربی] [extenāq] ۱. (سیاسی) ایجاد رعب و وحشت در جامعه از طرف حکومت برای جلوگیری از آزادی مردم. ۲. خفه شدن؛ خفگی؛ خفقان. ۳. خفه کردن. 〈 اختناق رحم: (پزشکی) نوعی بیماری رحم که بهویژه در زنانی که حبس طمث دارند و بعضی زنان بیشوهر عارض میشود و عوارضی شبیه صرع و غش به آنها دست میدهد.
خفقان، خفگی، سرکوب
خفقان , خفه شدن , خفگي , خفه کردن , بستن , مسدود کردن , انسداد , اختناق , دريچه , ساسات (ماشين)
تغییرات بیماریشناختی ناشی از فقدان اکسیژن در هوای تنفسی را اِختِناق یا آسفیکسی میگویند.