[اِ فَ] (ع مص) ترسانیدن. (تاج المصادر بیهقی). تخویف. ترعیب. || گردانیدن کسی را بحالی که بترسند از وی مردم. || به خیف مِنا شدن. (تاج المصادر). بمسجد خیف مِنی رفتن: اخافَ؛ آمد به خیف مِنی و فروکش شد در آن و کذلک اَخْیَفَ، علی التصحیح. (منتهی الارب). || اخاف السیل القوم؛ فروکش گردانید توجبه قوم را بخیف. (منتهی الارب).

(اِ فَ یا فِ) [ ع. اخافه ] (مص م.) ترسانیدن، خوف در دل کسی افکندن.