[اَ] (ع اِ) جِ حَشم. نوکران و خدمتکاران. (غیاث). احشام مرد؛ حَشم او :
[اِ] (ع مص) تشویر دادن. شرمنده گردانیدن. خجل کردن. || شنوانیدن مکروهی را. || آزار کردن. || بخشم آوردن. (تاج المصادر).
[اَ] (اِخ) دهی است بمسافتی اندک در مشرق گاوبندی به جنوب لارستان.
( اَ) [ ع. ] (اِ.) جِ حشم.
(اسم) [عربی جمعِ حَشَم] [ahšām] ۱. = حشم ۲. [قدیمی] عشایر.
رمه، گله خدام، خدمتگزاران، نوکران
احشام ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد: