[اَ سَ] (ع ن تف) نیکوتر. بهتر. اعلی. احمد. اولی. اصلح. ج، اَحاسِن: تبارک الله احسن الخالقین. (قرآن 23/14).

[اَ سَ] (اِخ) قریه ای است بین یمامه و حمی ضریه که معدن الاحسن نیز گویند و آن بنی ابی بکربن کلاب راست و در آنجا حصنی و معدن زری است و در سمت راست راه یمامه است و کوههائی در آنجاست به نام أحاسِن. نوفلی گوید: ضریّه دو کوه دارد یکی را وَسط و دیگری را اَحسن خوانند و بدانجا معدن نقره است. (معجم البلدان).

(اَ سَ) [ ع. ] (ص تف.) نیکوتر، بهتر. ؛به نحو ~ به بهترین شیوه و طرز. ؛~التقویم بهترین شکل، بهترین صورت.

(~.) (صت) آفرین، احسنت، مرحبا.

(صفت) [عربی] [ahsan] خوب‌تر؛ نیکوتر؛ بهتر. ⟨ احسن‌ تقویم: [قدیمی] = احسن‌التقویم