[اَ] (ع اِ) جِ حسب. گوهرها. || اقرباء : این مسئله در میان اصحاب و احساب خویش در شوری افکند. (ترجمهء تاریخ یمینی).
[اِ] (ع مص) بر بالش نشاندن. (منتهی الارب). || سیر خورانیدن. سیر نوشانیدن. (منتهی الارب). || پسند آمدن. (منتهی الارب). || دادن آنچه بدان خشنود شود. (منتهی الارب). خرسند کردن. (تاج المصادر). || بس کردن. || بس شدن. بسنده آمدن. (تاج المصادر). کافی شدن.
(اسم) [عربی، جمعِ حَسَب] [قدیمی] [ahsāb] = حَسَب