[اِ] (ع مص) آهنگ حج کردن. || بحرمت شدن. در حرمتی که هتک آن روا نیست درآمدن. || حرام بکردن. (تاج المصادر). || به ماههای حرام درآمدن. در ماه حرام شدن. (تاج المصادر). || در حرم مکه یا مدینه درآمدن. در حرم شدن. (تاج المصادر). || اِحرام مرأه؛ حائض شدن او. || قمار بردن. (تاج المصادر). بردن و چیره شدن بر حریف در قمار. (منتهی الارب). || سوگند خوردن: یحرم الرجل فی الغضب؛ سوگند میخورد مرد در حال خشم. (منتهی الارب). || بازداشتن و بی بهره کردن از چیزی. (منتهی الارب). || نومید کردن. || احرام حاج و احرام معتمر؛ بکاری درآمدن او که بسبب آن حرام شود چیزی که حلال بود. مقابل احلال (اصطلاح حج) . || بر خود حرام گردانیدن بعضی چیزهای حلال و مباح (مانند استعمال طیب و اصلاح ریش و مباشرت) را چند روز پیشتر از زیارت خانهء کعبه از مقامات معین و همچنین در ایام حج. || (اِ) مجازاً بمعنی دو چادر نادوخته که در ایام احرام یکی را لنگ و ته بند کنند و دیگری را بر دوش پوشند.

[اِ] (ع اِ) شَرب سیاه و از آن طیلسان کردندی. (رحلهء ابن جُبیر).

[اَ] (ع اِ) جِ حَرَم و حَریم.

( اَ) [ ع. ] (اِ.) ۱- جِ حَرَمْ. ۲- جِ حریم.

( اِ) [ ع. ] ۱- (مص ل.) آهنگ حج کردن، در حرم درآمدن. ۲- (اِ.) مجازاً دو تکه لباس نادوخته که در ایام حج یکی را به کمر بندند و دیگری را بر دوش اندازند.

(اسم مصدر) [عربی] (فقه) [ehrām] ۱. بر خود حرام کردن بعضی چیزها و کارهای حلال چند روز پیش از زیارت کعبه. ۲. (اسم) [مجاز] دو تکه جامۀ نادوخته که در ایام حج یکی را به کمر می‌بندند و دیگری را به دوش می‌اندازند. ⟨ احرام بستن: (مصدر لازم) جامۀ احرام پوشیدن و نیت حج کردن و به سوی کعبه رفتن.

احرام نخستین مرحله از عمره تمتع مربوط به اعمال حج است.