[اِ تِ] (ع مص) گرد کردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر). گرد فروگرفتن. (غیاث). || فراگرفتن از هر سوی. (منتهی الارب). اشتمال. || فرازآمدن بر. (منتهی الارب). || جمع کردن. (زوزنی). || دست یافتن بر چیزی. بر چیزی دست یافتن. (تاج المصادر) (زوزنی). || احتواء رطوبت بر قلب؛ علتی است که صاحب آن چنان پندارد که دل او شنا می کند.

(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.) ۱- گرد کردن، فراگرفتن از هر سوی. ۲- حاوی بودن، دربرداشتن.