[اَ سِ] (ع ص، اِ) جِ اَحسن.

[اَ سِ] (اِخ) کوههائی است قرب احسن بین ضریه و یمامه. و ابوزیاد گفته احاسن از کوههای بنی عمروبن کلاب است. (معجم البلدان).

(اسم، صفت) [عربی، جمعِ اَحسَن] [قدیمی] [āhāsen] زیبا و خوب. Δ در فارسی به‌صورت مفرد به کار می‌رود.