[اِ] (ع مص) رنگ کردن بزعفران و مانند آن. || بتن ملصق گردانیدن جامه را. (منتهی الارب).
[اَ] (ع اِ) جِ جَسَد. بدنها. جسمها. تن ها. || در صناعت کیمیا عبارت از زر و سیم و آهن و مس و سُرب و رصاص (قلعی) و خارصینی است و از آن رو آنها را اجساد گویند که چون آتش آنها را دریابد ثابت و مقاوم باشند، برخلاف ارواح. (مفاتیح خوارزمی).
[اَ] (ع اِ) (ذوات ال ....) چهار برج قوس، حوت، جوزاء، سنبله؛ یعنی چهار برج آخر هر فصل و آن را بروج مجسّده نیز گویند. (منتهی الارب). و رجوع به ذوات الاجساد شود.
( اَ ) [ ع. ] (اِ.) جِ جسد؛ بدنها، تنها، جسمها.
(اسم) [عربی، جمعِ جسد] [ajsād] = جسد