[اَ] (ع اِ) اَجْرٍ. جِ جَرو.

[اِ] (از ع، اِ) مستمری. مقرری. جیره. وظیفه و راتبه. جنسی که بلشکریان و جز آنان میداده اند. آن را اجراء و اجرا و جری و جیره نیز گویند : و ابوبکر اجری از مسطح بن اثاثه بازگرفته بود و گفت من چندین گاه او را بپروردم و او فرزند مرا سخن زشت گفت. خدای تعالی در شأن او آیه فرستاد... پس ابوبکر اجری باز بمسطح داد. (ترجمهء بلعمی).

[اِ را/ اُ را] (از ع، اِ) وظیفه یعنی طعام هرروزه که بمحتاجان دهند و علوفه. (غیاث اللغات از لطائف و شرح تحفه العراقین).

[اِ ری ی] (ع اِ) روش. عادت. || وکیل. رسول.

[اَ جُرْ ری ی] (ع ص نسبی) نسبت است و مفید معنی آجرسازی و آجرفروشی است و جمعی از قدما به این نسبت مشهور شده اند. (سمعانی).

[اَ جُرْ ری ی] (اِخ) محمد بن حسین بن عبدالله شافعی بغدادی ملقب به اجری، منسوب بقریه ای در بغداد. وی محدث و صالح و عابد بود و از ابومسلم لخمی و ابوشعیب حرابی و جماعتی بسیار روایت کرده و در حدیث و فقه تصانیف بسیار دارد و خطیب بغدادی در تاریخ خویش نام او آورده و گفته است: او ثقه و صدوق و ضعیف بود و وی را تصانیف بسیار است. در بغداد قبل از سال 330 ه . ق. حدیث گفت سپس به مکه منتقل شد و در آنجا سکونت کرد و هم بدانجا درگذشت و از او جماعتی از حفاظ روایت کرده اند، از جمله ابونعیم اصفهانی صاحب کتاب حلیه الاولیاء و غیره. و بعض علماء مرا خبر داده اند چون به مکه شد او را خوش آمد از آنجا و گفت: اللهم ارزقنی الاقامه بها سنهً، پس شنید که گوینده ای میگوید: بل ثلثین سنه، و پس از آن سی سال بدانجا بزیست و در محرم سال 360 ه . ق. هم بدانجا وفات یافت - انتهی. و او غیر شیخ استاد ابی بکربن فورک متکلم اصولی ادیب نحوی واعظ اصفهانی است که او نیز به محمد بن حسین موسوم است. (روضات الجنّات).

(اِ ی ') (اِ.) [ ع. ] نک اجراء.

(اسم) [مٲخوذ از عربی، مُمالِ اجراء] ‹اجرا› [قدیمی] [ejri] جیره؛ وظیفه؛ راتبه؛ مقرری؛ مستمری.

آجری پرده‌ای از رنگ قرمز بین صورتی و نارنجی است. وجه تسمیهٔ آن رنگ آجرهای ساخته شده از خاک رس است.