[اِ] (ع مص) راندن. (زوزنی) (تاج المصادر) (منتهی الارب). براندن. روان کردن. بدوانیدن. || وکیل کردن کسی را. || وکیل فرستادن. || دانه بستن گیاه. (منتهی الارب). || امضاء. || بابچه شدن سباع. (تاج المصادر). || وظیفه و راتبه مقرر کردن. || گذاردن.
[اَ] (ع ص، اِ) جِ جَرْو. || جِ جَری ء.
[اُ جَ] (ع ص، اِ) جِ اَجیر. (مهذب الاسماء).
( اِ ) [ ع. ] ۱- (مص م.) انجام دادن کار. ۲- به اجراء گذاشتن حکم صادر شده. ۳- مستمری و حقوق مقرر کردن برای کسی. ۴- (اِ.) وظیفه، مستمری.
حکم , امر , اجازه , رخصت , حکمي , امري , اندازه , اندازه گرفتن , سنجدين , رويه , پردازه
اجرا را روند درست اجرای قوانین، مقررات، استانداردها و هنجارهای اجتماعی گویند.