[اِ تِ] (ع مص) از بن برکندن. (تاج المصادر) (زوزنی). برکندن. بریدن. از بن بریدن. (زوزنی). بیخ بُر کردن. استیصال.

(اِ تِ) [ ع. ] (مص ل.) از بیخ و بن برکندن، بریدن، از بن بریدن، بیخ بر کردن، استیصال.

(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] [ejtesās] ۱. از بیخ برکندن. ۲. از بن بریدن.