[اَ] (ع ص) گناهکار. (منتهی الارب). تبه کار. بزهکار. بزه مند. بزه گر. مذنب. مجرم. عاصی. (منتهی الارب). || دروغگوی. دروغزن. (مهذب الاسماء). || طعام الاثیم. رجوع به طعام... شود.

[اَ] (ع مص) بسیار گناه کردن (مبالغه است در مصدر). (منتهی الارب).

[اَ] (اِخ) لقب ابوجهل. (منتهی الارب).

[اَ] (اِخ) لقب یزدجردبن بهرام نزد عرب. بزهکار.

( اَ) [ ع. ] (ص.) گناهکار، بزه کار.

(صفت) [عربی، جمعِ اثماء] [قدیمی] [asim] گناهکار؛ بزه‌کار.

بزهکار، تبهکار، خاطی، خطاکار، عاصی، عصیانگر، گناهکار، مجرم، مذنب، مقصر

واژه های نزدیک