[اَ] (معرب، اِ)(1) (از یونانی اِثِر(2) و لاتینی ای ثر(3)) کرهء نار که بالای کرهء هواست. فلک الدنیا. فلک الافلاک. (شعوری از محمودی). سایلی رقیق و تُنُک، بی وزن، که طبق عقیدهء قدما فضای فوق هوای کرهء زمین را فرا گرفته است. اتر(4) :

[اَ] (ع ص) نعت از اَثَر. مأثور. برگزیده. کریم. || یار خالص. || (اِ) جوهر شمشیر.

[اَ] (ع ص، از اتباع) از اتباع است: شی ء کثیرٌ اثیر. مانند بثیر. (منتهی الارب).

[اُ ثَ] (ع اِ مصغر) مصغر اَثَر.

[اَ] (اِخ) وزیر بهاءالدوله بن عضدالدوله. رجوع به عیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج 1 ص 327 شود.

[اُ ثَ] (اِخ) جدّ مغیره بن جمیل. و این مغیره شیخ ابوسعید اشجّ بود. (منتهی الارب).

[اُ ثَ] (اِخ) ابن عمرّیا. رجوع به اثیر سکونی شود.

[اُ ثَ] (اِخ) سکونی. ابن عمرو معروف به ابن عمرّیا. طبیبی است. (منتهی الارب). و او کوفی بوده. رجوع به اثیر (صحرای...) شود.

[اُ ثَ] (اِخ) (صحرای...) جائی است بکوفه منسوب به اثیربن عمرو السکونی الطبیب الکوفی معروف به ابن عمرّیا معاصر علی علیه السلام. (معجم البلدان) (مراصد).

[] (اِخ) ابن بیسانی. رجوع به معجم الادباء چ مارگلیوث ج 2 ص 427 س 10 شود.

( اَ) [ معر. ] (اِ.) به باور قدما کره آتش که بالای کره هواست، سیالی رقیق و بی وزن است.

(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] [قدیمی] [asir] ۱. کرۀ آتش که بالای کرۀ هوا قرار دارد. ۲. [مجاز] روان؛ روح. ۳. [قدیمی، مجاز] آسمان.

(صفت) [عربی] [قدیمی] [asir] برگزیده؛ مکرم.

اتر، ماده‌سیال

فرهنگ آنلاین ویکی پدیا

اتر (ابهام‌زدایی)

اتر، اثر، یا اثیر می‌تواند به یکی از واژه‌های زیر اشاره داشته باشد: