[اَ] (ع اِ) جِ ثُمن و ثَمَن و ثمین. (منتهی الارب).

[اِ] (ع مص) هشت شدن. (تاج المصادر). هشت عدد گردیدن: اثمن القوم. (منتهی الارب). || خداوند شتران ثَمِن شدن، یعنی آنکه در هشت روز یک نوبت آب یابند: اثمن الرجل. (منتهی الارب). || هشتم به آب آمدن اشتر. (تاج المصادر). || بهاکردن متاع: اثمنه سِلْعته؛ بها کرد متاع او را و داد او را بهای آن و کذلک: اثمن له سِلْعَتَه.

(اسم) [عربی] [قدیمی] [asmān] = ثمن

واژه های نزدیک