[اِتْ تِ] (ع مص) پند گرفتن. (زوزنی) (تاج المصادر). پند پذیرفتن. (منتهی الارب). پندپذیری : تقدیر باریتعالی چشم بصیرت ابوعلی بازبست و گوش هوش از استماع مواعظ و اتعاظ بدان نصایح کر ساخت تا مساعدت فایق فروگذاشت. (ترجمهء تاریخ یمینی).

(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] [etteāz] پند گرفتن.