فرهنگ معین

ابژکتیو

(اُ ژِ) [ فر. ] (اِ.) ۱- عدسی دوربین که تصویر شی ء را گرفته، کوچک و بزرگ نماید و به داخل اتاق دوربین، روی صف ح ه حساس منعکس کند. ۲- واقعی، ملموس، قابل مشاهده.

فرهنگ عمید

ابژکتیو

(اسم) [فرانسوی: objectiv] [obžektiv] ۱. (فیزیک) عدسی دوربین. ۲. (صفت) حقیقی؛ واقعی. ۳. (صفت) محسوس. ۴. (صفت) دارای وجود خارجی؛ قابل مشاهده و اثبات.

اُبژه یا برابر ایستا یا بَراخت یا آویژه یا متعلَقِ شناسایی یک اصطلاح در فلسفه نوین است که معمولاً در برابر سوژه به کار برده می‌شود. سوبژکتیویه شناسنده است و اُبژکتیویه چیزی است که شناخته می‌شود. از دیدگاه فیلسوف‌های مدرن نظیر رنه دکارت، آگاهی حالتی از شناخت است که شامل سوژه و چندین اُبژه می‌شود که ممکن است وجود مطلق نداشته باشند یا به سوژه‌ای که مشاهده‌شان می‌کند وابسته نباشند. اینکه ابژه فارغ از صفات سوبژکتیو آن وجود خارجی است و همچنین چگونگی این وجود خارجی، در ساختار هستی‌شناسی (متافیزیک) فلاسفه تاثیر بسزایی دارد.