(تِ) [ ع ابتداء. ] (مص ل.) (اِ.) ۱- شروع و اول هرکار و هرچیز، آغاز، نخست. اول، مبداء. مق انتها. ۲- آغاز کردن، شروع کردن. ۳- در علم نحو عاری کردن لفظ از عوامل لفظی برای اسناد. ؛~ به ساکن الف - آوردن کلمه‌ای که حرف اول آن ساکن باشد. ب - بی مقدمه، ناگهانی.

(اسم) [عربی: ابتداء] [ebtedā] ۱. آغاز؛ اول. ۲. (قید) در آغاز؛ در شروع.

آغاز، اوان، اوایل، اول، بدو، شروع، عنفوان، مطلع، نخست ≠ انتها

ابتدادر اصطلاح عروض، رکن اول یا کلمهٔ اولِ مصراعِ دومِ بیت است، مانند «از» در این بیت منسوب به ناصر خسرو