میان گذاری ، به هم پیچیدن

درهم پيچيده .از هم گذر کننده .متقاطع .پرگار جاي پرگار

الکترونيک : تقطيع بهم بافته

فرهنگ لغات عمومي
درهم پیچیده،از هم گذر کننده،متقاطع،پرگار جای پرگار
فرهنگ لغات رايانه
[بافتی] تکنیکی در نمایشگرهای پویش الکترونی که در آن، پرتو الکترون ابتدا در یک رفت تمام خطوط پویش فرد و سپس در دور بعدی خطوط پویش زوج صفحه نمایش را نوسازی میکند. این تکنیک از قابلیت فسفر صفحه نمایش در نگه داشتن تصویر برای مدت کوتاه و ویژگی چشم انسان در به هم آمیختن شدتهای مختلف نور، بهره میبرد. با نوسازی یک خط در میان صفحه نمایش، تعداد خطوطی که در هر دور پویش صفحه نمایش باید نوسازی شوند و مقدار اطلاعاتی که در هر بار توسط سیگنال نمایشی باید حمل گردد نصف میشود. بنابراین، در این روش هر خط صفحه نمایش فقط ‎ 30 بار در ثانیه نوسازی میشود در حالی که معادل میزان نوسازی ‎ 60 سیکل در ثانیه میباشد. مقایسه کنید با ‎. noninterlaced
فرهنگ لغات الکترونيک
تقطیع بهم بافته

زمین شناسی:
interlacing fissures
شکافه های متقاطع

linked or locked closely together as by dovetailing(a)

Synonyms: interlacing interlinking interlocking interwoven

Similar: complex

واژه های نزدیک