قابل‌ تعويض‌

قابل مبادله

قابل تعويض ، با هم عوض کردني ، قابل معاوضه ، قابل مبادله ، تبادل پذير .مبادله پذير ، قابل تبادل .

قابل تعوي­. با هم عو­ کردني.قابل معاوضه.قابل مبادله.تبادل پذير

قابل تعويض ،با هم عوض کردنى ،قابل معاوضه ،قابل مبادله ،تبادل پذيرعلوم مهندسى : قابل تبديلعمران : قابل تعويض

فرهنگ لغات عمومي
باهم عوض کردنی،قابل معاوضه،قابل مبادله،تبادل پذیر،جابجا کردن
فرهنگ لغات رايانه
مبادله پذیر
فرهنگ لغات الکترونيک
تعویض پذیر
فرهنگ لغات عمران و معماري
قابل تعویض
فرهنگ لغات مکانيک
قابل تعویض
فرهنگ لغات مهندسي متالورژي
مبادله‌شدنی

اقتصاد :
bond interchangeable
اوراق قرضه قابل معاوضه
حسابداری:
bond interchangeable
اوراق قرضه قابل معاوضه
مدیریت :
bond, interchangeable
سند قرضه قابل تبدیل

(mathematics, logic) such that the arguments or roles can be interchanged(a)

Synonyms: interchangeable

Examples: the arguments of the symmetric relation, `is a sister of,' are interchangeable

Similar: symmetric symmetrical

capable of replacing or changing places with something else; permitting mutual substitution without loss of function or suitability(a)

Synonyms: exchangeable interchangeable similar standardised standardized

Examples: interchangeable electric outlets interchangeable parts

Similar: replaceable