عایق
عايق
عایق کردن
نارسانا
مقره ، بندآور ، عايق ، جدا کننده ، عايق کننده.عايق .
مقره . بنداور . عايق . جدا کننده . عايق کننده
ايزولاتور،غيرهادى ،جسم عايق ماده عايق ،مقره ،بنداور،جدا کننده ،عايق کنندهعلوم مهندسى : مقرهالکترونيک : مقرهمعمارى : نارساناشيمى : نارساناعلوم هوايى : عايقعلوم نظامى : عايق کننده روکش عايق
فرهنگ لغات عمومي
مقره،بند اور،عایق
فرهنگ لغات رايانه
[عایق] ماده ای که خاصیت رسانایی الکتریکی بسیار کمی دارد و اغلب نیز غیر رسانا نامیده میشود. عایقها برای جدا کردن عناصر یک مدار الکترونیکی و جلوگیری از عبور جریان الکتریکی از مسیرهای غیر مجاز، استفاده میشود. لاستیک، شیشه ، سرامیک و پلاستیک از عایقهای خوب هستند. مقایسه کنید با conductor ، . semiconductor
فرهنگ لغات الکترونيک
نارسانا
فرهنگ لغات مکانيک
ماده عایق
فرهنگ لغات مهندسي شيمي
نارسانا
فرهنگ لغات مهندسي متالورژي
عایق
فرهنگ لغات علوم پايه
عایقکننده (الکتریسیته)
برق قدرت و مخابرات:
aerial insulator
نارسانای آنتن
برق قدرت و مخابرات:
base insulator
مقره پایه
عمومی :
battery insulator
عایق باتری ، میانگیر باتری
برق قدرت و مخابرات:
battery insulator
عایق باتری
برق قدرت و مخابرات:
bell – shaped insulator
مقره زنگولهای
برق قدرت و مخابرات:
bell insulator
مقره زنگولهای
برق قدرت و مخابرات:
bus- bar insulator
ایزولاتور شمشهای برق
برق قدرت و مخابرات:
bushing insulator
مقره عبور
برق قدرت و مخابرات:
cable sheath insulator
عایق پوشش کابل
برق قدرت و مخابرات:
cap – and – pin insulator
مقره اتکایی
عمومی :
cap & cone insulator
مقره کاس و گوژ
برق قدرت و مخابرات:
cap & cone insulator
مقره کاو و گوژ
برق قدرت و مخابرات:
ceramic insulator
مقره سرامیک
برق قدرت و مخابرات:
chain insulator
زنجیر مقره
برق قدرت و مخابرات:
cleat insulator
پایانه عایق
a material such as glass or porcelain with negligible electrical or thermal conductivity(n)
Synonyms: dielectric
insulator
nonconductor
Hyponyms: bushing
glass wool
mineral wool
rock wool
Hypernyms: material
stuff
Antonyms: conductor
Insulator may refer to: