عایق ماده ای با مقاومت الکتریکی بالا و مناسب برای مجزا سازی رساناها در کی مدار الکتریکی یا جلو گیری از اتصال آنها به هم .

عایق سازی

عایقکاری

عایق

عایقبندی

عایقسازی

عایق بندی تشعشعی، عمل احاطه نمودن یک فضا یا بدن با ماده ای بطوریکه از ورود یا خروج انرژی تشعشعی جلوگیری بکند

عایقکاری

عايق گذاري ، روپوش کشي ، عايق کردن.عايق بندي ، ماده عايق .

عايق گذاري . روپوش کشي . عايق کردن

عايق کارى يا عايق بندى ،عايق گذارى ،روپوش کشى ،عايق کردنعلوم مهندسى : ايزولاسيونعمران : عايق کارىمعمارى : عايق کارىعلوم هوايى : عايق

فرهنگ لغات عمومي
تجزیه،مجزا سازی،انحصار،محدودیت،عایق سازی،پوشش عایق
فرهنگ لغات رايانه
عایق بندی
فرهنگ لغات الکترونيک
عایق‌سازی
فرهنگ لغات عمران و معماري
عایق کاری
فرهنگ لغات مکانيک
عایق کاری
فرهنگ لغات اقتصاد و بانکداري
محدودیت
فرهنگ لغات دامپزشکي
عایق گذاری
فرهنگ لغات پزشکي
عایق بندی ، تشعشعی ، عمل احاطه نمودن یک فضا یا بدن با ماده ای بطوریکه از ورود یا خروج انرژی تشعشعی جلوگیری بکند
فرهنگ لغات حسابداري
محدودیت
فرهنگ لغات مهندسي متالورژي
قشر عایق
فرهنگ لغات علوم پايه
عایق (الکتریسیته)

برق قدرت و مخابرات:
acoustic insulation
عایقبندی صوتی
برق قدرت و مخابرات:
air – space insulation
عایقبندی با هوا
برق قدرت و مخابرات:
air – space paper insulation
عایقبندی با هوا و کاغذ
عمومی :
air insulation
نارساناگری با هوا
برق قدرت و مخابرات:
air insulation
عایق سازی با هوا
برق قدرت و مخابرات:
aluminium – foil insulation
عایقبندی با نازبرگ آلومینیومی
متالورژی:
anticorrosive insulation
عایق ضدزنگ
برق قدرت و مخابرات:
armature conductor insulation
عایقبندی میله آرمیچر
مهندسی عمران و معماری:
batt insulation
پوشینۀ عایق‌بندی
مهندسی عمران و معماری:
batts insulation
پوشینه های عایق‌بندی
عمومی :
breaking down of insulation
فرو ریختن نارسانایی
برق قدرت و مخابرات:
breaking down of insulation
فرو ریختن نارسانایی
برق قدرت و مخابرات:
cage – winding insulation
عایقبندی سیم‌پیچ قفسی
مهندسی عمران و معماری:
capacity insulation
عایق ظرفیتی
برق قدرت و مخابرات:
class – h insulation
عایقبندی کلاس «ایچ»
برق قدرت و مخابرات:
class of insulation
کلاس عایقبندی
برق قدرت و مخابرات:
coil insulation
عایقبندی سیم‌پیچ
برق قدرت و مخابرات:
commutator shell insulation
عایقبندی بدنه کلکتور
برق قدرت و مخابرات:
commutator vee – ring insulation
عایقبندی حلقه فشاری کلکتور
برق قدرت و مخابرات:
condition of insulation
حالت عایقبندی
برق قدرت و مخابرات:
conductor insulation
عایق رسانا
برق قدرت و مخابرات:
connection insulation
عایقبندی اتصال

the state of being isolated or detached(n)

Synonyms: detachment insularism insularity insulation

Hypernyms: isolation

Examples: the insulation of England was preserved by the English Channel

a material that reduces or prevents the transmission of heat or sound or electricity(n)

Synonyms: insulant insulating material insulation

Hyponyms: corkboard lagging

Hypernyms: building material

the act of protecting something by surrounding it with material that reduces or prevents the transmission of sound or heat or electricity(n)

Synonyms: insulation

Hyponyms: lining

Hypernyms: protection

Insulation may refer to: