ميانگذاري‌

اینترپولاسیون

میانیابی

تناسب

درونیابی

1- کندن و در جای دیگر نشاندن بافت در جراحی 2- درج ارزشهای بینابینی در میان یک سری ارزشهای اساسی

درون یابی

درون‌یابی

درون يابي(واسطه يابي) كردن

فرهنگ حقوق

interpolation

استیضاح كننده

فرهنگ مالی

interpolation

میان‌یابی ( محاسبات قیمت و بازدۀ اوراق بهادار ) كوتاه‌شدۀ  linear interpolation

اینترپولاسیون

الحاق ، درج .درون يابي .

الحاق . درج

فرهنگ جامع

interpolation

تناسب ،درونيابى ،ميانگيرى ،انترپولاسيون ،ميان يابى( در روى نقشه يا در محاسبات)،درون يابى ،الحاق ،درجعمران : ميان يابىمعمارى : درون گيرىشيمى : درون يابىروانشناسى : براورد درونىورزش : درونيابى

فرهنگ جامع

interpolation

فرهنگ لغات عمومي
درج عبارات تازه یا بیگانه،تحریف با عبارات تازه بیگانه،درج،الحاق
فرهنگ لغات عمران و معماري
درون یابی
فرهنگ لغات مهندسي صنايع
درونیابی، واسطه یابی، بین یابی، معدلگیری، میانگیری، میانیابی
فرهنگ لغات مهندسي شيمي
درون یابی
فرهنگ لغات اقتصاد و بانکداري
میانگین گیری
فرهنگ لغات مديريت
الحاق به سند
فرهنگ لغات حقوق و فقه
تحریف
فرهنگ لغات دامپزشکي
میانگیری
فرهنگ لغات پزشکي
‎ -1 کندن و در جای دیگر نشاندن بافت در جراحی ‎ -2 درج ارزشهای بینابینی در میان یک سری ارزشهای اساسی
فرهنگ لغات روانشناسي
برآورد درونی
فرهنگ لغات فلسفه
وصل
فرهنگ لغات حسابداري
میانگین گیری
فرهنگ لغات مهندسي متالورژي
درون‌یابی
فرهنگ لغات مهندسي کشاورزي
درون یابی
فرهنگ لغات علوم پايه
درون یابی
فرهنگ لغات تربيت بدني
درونیابی

علوم پایه:
bessel interpolation formula
فرمول درون یابی بسل
علوم پایه:
chebyshev interpolation
درون یابی چبیشف
مهندسی کامپیوتر:
computer interpolation
درون یابی کامپیوتری

a message (spoken or written) that is introduced or inserted(n)

Synonyms: insertion interpolation

Hypernyms: content message subject matter substance

Examples: with the help of his friend's interpolations his story was eventually told with many insertions in the margins

(mathematics) calculation of the value of a function between the values already known(n)

Synonyms: interpolation

Hypernyms: calculation computation figuring reckoning

the action of interjecting or interposing an action or remark that interrupts(n)

Synonyms: interjection interpellation interpolation interposition

Hypernyms: break disruption gap interruption

In the mathematical field of numerical analysis, interpolation is a type of estimation, a method of constructing (finding) new data points based on the range of a discrete set of known data points.

واژه های نزدیک